من از یک شکست عاشقانه میایم.بگذار همه برای این اعتراف تلخ
سرزنشم کنند.شکست نه برای پنهان کردن است نه بهانه پنهان شدن
.
میگویند از صبح بنویس،از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم
وقتی تمام وقت،باران پنجره چشمانم را شسته است.همه دلشان
نقشهای مثبت می خواهد و آدمهای خوشحال،اما من گمان میکنم این
خیلی خوب است که نمی توانم ادای ادمهای خوشبخت را در بیاورم
.
بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز ،که حضورش تنها معجزه لحظه های
تنهایی من است
نوشته های دیگران()